هنوز بعد 9 سال عکسهای تازه از فروریختن برجهای تجارت جهانی کشف میشود. اما غمانگیزترین عکس همان است که نه هواپیمایی درش پیداست، نه دود و انفجاری. عکس ریچارد دراو که مشهور شد بهThe falling man
عکس نشانمان میدهد در زمینهای با خطوط عمودی موازی یک نفر دارد می افتد.این عکس مردی رو نشون میده که از برج شمالی در مرکز تجارت جهانی ساعت 9:41:15 صبح در حین حملات ۱۱ سپتامبر در نیویورک خودش رو به پایین پرت میکنه.
با اینکه تلاشهایی برای تشخیص هویت او انجام شده هویت او تا کنون ناشناخته باقی مانده.
حدس میزنند خودش با اختیار, خودش را پرت کرده بیرون. ( حالا اگر اختیار اینجا معنایی هم داشته باشد) چطور به این نتیجه سریع رسیده؟ چه دیده یا حس کرده که ترجیح داده به جای مواجهه در انتهای دردناک ارتفاع برج با مرگ مواجه شود؟ از چه ترسیده؟ از آوار؟ آهن؟ آتش؟ یا شاید که فرصت انتخابش کمتر از آن بوده که به نتیجه فکر کند. شاید واکنشی بوده ناخودآگاه برای نجات. واکنش بشر بدوی در فرار از محیط بسته خطرناک: ” بپر بیرون!” بشر بدوی البته که هیچ وقت مجبور نبوده از برج تجارت جهانی بپرد و گرنه در این آموزه کهن تجدید نظر میکرد. در هر دو صورت انتظار داشته نتیجه پایان راه در مقایسه با ماندن بهتر باشد.
ما کیستیم که قضاوت کنیم؟ ما نه میان آن انفجار ایستاده بودیم نه همراه فالینگ من نقش زمین شدیم. ما هرگز علت تصمیمش را نخواهیم فهمید . هرگز جای او نخواهیم بود و حق نداریم بابت به استقبال مرگ رفتن ملامتش کنیم. ما ماییم اما او کسیست که قبل نامش The میگذارند.